مهرسامهرسا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

عزیز دردونه مامان و بابا ...

عشق موزیک تیر ماه92

درست تو هفت ماهگی بود که به اهنگ و موزیک خیلی عکس العمل نشون میدادی و اهنگ باران که میگه بیا دوری کنیم از هم رو خیلی دوست داشتی وقتی این اهنگ میذاشتیم میخندی سرتو تکون میدادی وخلاصه کیف میکردی یه شب که رفته بودیم پارک یه پسری این اهنگ رو با موبایل گذاشته بود و سوار دوچرخه شده بود هی میرفت و میومد تو هم با چشمات همراهیش میکردی منم از دیدن عکس العمل هات لذت میبردم  
15 مرداد 1393

خرداد ماه92

اوایل خرداد ماه بود که رفتیم کاشان واسه دیدن مامان بزرگ بابا جون اخه از مکه اومده بود اون شب تو خیلی بی قراری میکردی نمیدونم دلت درد گرفته بود یا به خاطر شلوغ بودن اونجا بود اخه اصلا از شلوغی زیاد خوشت نمیومد اون شب خونه مامان بزرگ خوابیدیم وفردای اون روز بعد از صرف صبحانه حرکت کردیم به طرف شمال.وقتی از راه رسیدیم واسه تو یه چیزی انداختم رو زمین و اونجا خوابوندمت و شروع کردیم به تمیز کاری اخه تازه کارای ساخت ویلامون تموم شده بود بعد از تمیز کاری رفتیم خونه دوست بابا جون و شب برگشتیم خونه و چند روز اونجا خوش گذروندیم ...
30 تير 1393

تعطیلات عید نوروز 92

مهرسا جون 3 ماه و نیم ش بود که با من و بابا جونش رفتیم سفروا سه تعطیلات عید نوروز به طرف بندر عباس و قشم که خیلی خوش گذشت مسافر ما تقریبا7 روز طول کشید  بعد از اومدن از سفر به دیدن مامان بزرگها و اقوام رفتیم
25 تير 1393