خرداد ماه92
اوایل خرداد ماه بود که رفتیم کاشان واسه دیدن مامان بزرگ بابا جون اخه از مکه اومده بود اون شب تو خیلی بی قراری میکردی نمیدونم دلت درد گرفته بود یا به خاطر شلوغ بودن اونجا بود اخه اصلا از شلوغی زیاد خوشت نمیومد اون شب خونه مامان بزرگ خوابیدیم وفردای اون روز بعد از صرف صبحانه حرکت کردیم به طرف شمال.وقتی از راه رسیدیم واسه تو یه چیزی انداختم رو زمین و اونجا خوابوندمت و شروع کردیم به تمیز کاری اخه تازه کارای ساخت ویلامون تموم شده بود بعد از تمیز کاری رفتیم خونه دوست بابا جون و شب برگشتیم خونه و چند روز اونجا خوش گذروندیم ...
نویسنده :
مامان مهرسا
17:01