شهریور 92
وقتی از سفر برگشتیم دیگه با عمو سعید و حامدومحسن و..... رفت وامدامون شروع شد چون که اونجا دیگه باهم جور شدیم.همش در حال گردش وتفریح بودیم ودر ضمن اونا تورو خیلی دوست داشتن چون تو خیلی اروم بودی و خونگرم بغل همه میرفتی وبه همین خاطراونا هم خوششون میومدکه تو این جوری هستی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی